بابک

بابک

بابک

بابک

بابک

این جا برای این است که هر از چندی دلنوشته و یا خواسته ای را بنویسم. البته خالی از مطالب علمی هم نخواهد بود.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۲تیر

آن طرف جنگل های پردرخت، بعد از رودخانه های پرآب ، پای یک کوه بلند، دهکده ی کوچکی بود. توی این دهکده رسم بود پیرمردها و پیرزن هایی که نمی توانستند کار بکنند را به جنگل می بردند و آنها را همان جا می گذاشتند و برمی گشتند

توی این دهکده، کشاورز جوانی با پدر پیر و همسر و پسر کوچکش زندگی می کردند. پدر پیر مدتها بود که دیگر نمی توانست کار کند. یک روز کشاورز جوان با خودش گفت: " وقت آن رسیده که پدرم را به جنگل ببرم."

بابک احمدی