بابک

بابک

بابک

بابک

بابک

این جا برای این است که هر از چندی دلنوشته و یا خواسته ای را بنویسم. البته خالی از مطالب علمی هم نخواهد بود.

طبقه بندی موضوعی

اصلاح

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ب.ظ

فکر کردم که بد نیست یه زمانی شروع کنم به نوشتن، مخصوصا که یادم میاد قبلنا دوستان این پیشنهاد رو ( البته به طنز ) به بنده کردن :).

خلاصه ی مطلب اینکه، دیدم یه چیزی که مخصوصا این روزها خیلی ها درگیرش هستن اصلاح امور به گونه ی خودشونه. یه سری از انسان ها اعتقاد دارند که شرایط باید بهتر بشه، به هر صورتی که شده و شرایط رو به همان گونه ای که دوست می دارند، تعبیر می کنند و بعضی از دوستان هم اعتقاد دارند که باید به بقیه ی افراد جامعه احترام گذاشت و خیلی وقت ها در انجام کارهاشون سعی می کنند برای افراد به گونه ای که خودشان میخواهند احترام قائل شوند و بعضی اوقات حتی حاضرند از عقاید خودشان به خاطر دیگران بگذرند. گذر از همه ی این ویژگی ها و شرایط و خواسته ها ، هر شخصی که میخواهد شرایط موجود را اصلاح کند، نیاز به اندیشه و عمل دارد. 

اندیشه و عمل، از جمله ی چیزهایی است که خیلی از جهان سومی ها، به نحوی در کارهایمان کمتر از آن بهره مندیم و نقطه ی ضعف خیلی از مصلحان است. بدون داشتن اندیشه و عمل، خیلی از مشکلات دیده نمی شوند ولی اگر فرض کنیم که اصلاح گر اندیشه و عمل داشته باشد، با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد. 

- مشکلات بی نهایت : یکی از ویژگی های جهان سوم، مشکلات عدیده و فراوانی است که خواه ناخواه افراد درگیر و دچار آن هستند. یکی از مثال هایی که می توان زد، مساله ی فقر است( یکی از مسائلی که جهان سوم خیلی درگیر آن است و یکی از واضح ترین آنها هم فقر فرهنگی است). عواملی بر روی فقر تاثیر دارند شامل سیاست، رسانه، اخلاق، جامعه شناسی، اقتصاد، برنامه ریزی شهری، نیروی انتظامی، خواسته ی مردم و .... هستند که در سطح های مختلف از جمله خانواده، مدرسه ، جامعه و ... خودشان را نشان می دهند و به سادگی می توانند باعث یاس و ناامیدی اصلاح گر می شود. این نشان می دهد که اصلاح گر باید به گونه ای با همه ی این مشکلات دست و پنجه نرم کند.

این که اصلاح گر باید با همه ی این مشکلات آشنایی داشته باشد به گونه ای می تواند باعث این شود که هیچ گونه تخصصی نداشته باشد و در این زمان نداشتن تخصص می تواند باعث خیلی از مشکلات شود که می تواند تا حد زیادی باعث فشارهای فراوانی بر اصلاح گر باشد و در عمل اصلاح گر زیر فشار آن له می شود. ( راه حل چیست پس؟ )

با این شرایط باید انسان هایی را در نظر گرفت که به شرایط راضی شده اند و حاضر نیستند به هیچ وجه از منفعت های خود ( که حتی شاید اشتباه باشد) بگذرند و به راحتی جلوی اصلاح گر می ایستند. برای درک بهتر این مساله من همیشه یاد مساله ی تقلب در دانشگاه می افتم. یکی از ویژگی هایی که دانشجویان دارند، راحتی بیش از حد آنها در پاس کردن درسهاست. شما می توانید ببینید که در طول ترم، دانشجویان تقریبا فعالیتی نمی کنند و در آخر ترم، به هر نحوی شده سعی می کنند کسب نمره کنند و در آخر هم اگر نمره ی مطلوب را کسب نکنند، بسیار ناراضی اند. یکی از ویژگی های بخش ما، این است که بچه های باید تمرین ها و پروژه هایی را انجام دهند، که این پروژه ها، بسیار در فضای تقلب قابلیت اجرا دارند و به راحتی دانشجویان این کار را می کنند( غافل از این که بعد از 4 سال درس خواندن به کجا خواهند رسید) . حالا فرض کنید یکی از همین دانشجویان بخواهد با این روند مبارزه کند. ( بقیه ی مطلب را خودتان به راحتی می توانید بفهمید، اگر هم نمی توانید یک بار گریدر درسی شوید که تمرین زیاد دارد و سعی کنید با تقلب مبارزه کنید) 

خستگی: یکی از چیزهایی که اصلاح گر بسیار درگیر آن است، خستگی بیش از حدی است که تلاش او خواهد داشت. این خستگی از خیلی از چیزها نشات میگیرد، یکی از آنها ابهام است. اصلاح گر همیشه درگیر ابهامی است که افراد عادی جامعه درگیر آن نیستند، چرا که افراد عادی همیشه می دانند که چه باید بکنند، سیستم مسیر را به آنها نشان میدهد ( خواه درست خواه نادرست)، در حالی که مصلح به دلیل مشکلاتی که سر راه خود دارد، به ابهامات زیادی میرسد، از جمله این که خیلی اوقات دچار شک در مورد کاری که می کند می شود و این سوال برایش به وجود می آید که آیا واقعا این کاری که من می کنم، درست است یا نه؟. ( به قول برتراند راسل: مشکل جهان این است که احمق ها با اطمینان کار خود را انجام می دهند در حالی که عاقلان همیشه در شک و شبهه هستند) . یکی دیگر از عوامل خستگی، تنهایی فرد مصلح است. این بنده ی خدا، خیلی اوقات حس تنهایی دارد و اگر امیدی شگرف نداشته باشد خستگی سریعا او را از پای در می آورد. ( تنهایی یکی از دردآورترین مشکلاتی است که برای مصلح اتفاق می افتد).

یکی دیگر از علت های خستگی مصلح، قدرت باطل است. باطل یکی از ویژگی های بارزش همان گونه که گفتیم، قدرت و سیستمی است که برای خودش درست کرده است. در این سیستم تو باید دیپلم بگیری، بعد از آن کنکور بدهی که اگر قبول نشوی بدبخت خواهی شد ( چرا؟ ) و سپس لیسانس بگیری و دوباره کنکور بدهی که باز اگر قبول نشدی، کار درست حسابی نخواهی داشت ( چرا؟ ). و باز هم این گونه تا آخر. نکته ی جالب این است که همیشه چیزی برای تو دارد، سریال تلویزیونی، درس های تکراری، تلاش برای کسب پول و کار بهتر، خانه و ماشین و .... ( این ها به تنهایی چیز بدی نیستند ولی این را دریابید که همه اش فقط این است و هیچ گاه ما از این سیستم بیرون نمی آییم و هیچ گاه از خودمان سوال نمی پرسیم که شاید چیز دیگری هم باشد :) ). ( احساسات برانگیخته ی من : خداوکیلی اگر از اول ابتدایی تا دیپلم، بنده روزی 6 ساعت، به جای رفتن سر این کلاس های مزخرف، می نشستم و کاری مفید می کردم، مطمئنا الان شخصی همچون مارکس و یا شوایتزر بودم :) )

اینها خیلی از مشکلاتی است که از بیرون هم می توان دید، انشاء الله سعی می کنم در ادامه مشکلات دیگر را بنویسم. و البته کم کم رابطه ی اندیشه و عمل و خواستن برای بهبود شرایط را مشخص کنیم. :)

اولین شرط در راه آمدن، خواستن است. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۲
بابک احمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی